تابستان 1392
عزیز دلم هستی جونم شما تابستون امسال شیرینترین دختر دنیا شده بودی با شیرین زبونیات که هر روز بیشتر و شیرینتر هم میشه
پیشرفتهای کلامیت که فوق العاده بوده و دایره لغاتت بسیار بسیار سنگینه عسلم
شیطنت هم که هر چی بگم کم گفتم تمام اوقاتم فقط صرف بازی کردن و نگهداری از شما میشه و البته اطرافیان هم خیلی کمکم میکنند هر چند وقت یکبار برای تجدید قوا و گرفتن انرژی میریم خونه مامان جون اینا (مامان من ) و اونجا حسابی بازی و فعالیت داریم همگی ی ی ی ی
از اتفاقات مهم دومین تابستونت شرکت تو جشن عروسیه پسر عمه من (عطا) بود که حسابی به همه مون و صد البته به شما خوش گذشت.حسابی نی نای نی نای داشتی و تا مدتها بعدش هم با فیلماش مشغول بودی و اونارو آنالیز کردی و همه اعضای خانواده پدری منو به خوبی از رو فیلمای عروسی شناختی و کلی هم با فیلما میرقصیدی و من فرصت میکردم چند دقیقه ای به کارا برسم
اما خوب انقدر دیگه فیلم میدیدی که با بابایی دوتایی تصمیم گرفتیم فعلا تا مدتها کامپیوتر شما رو جمع کنیم تا شما اذیت نشی و به جای فیلم تولد و عروسی بهتر دیدیم فعلا به خط خطی کردن کتابات ادامه بدی عسل خانمچه ذوقی هم میکنی وقتی کاغذ و قلم میدم دستت مامانی
تعدادی از کلماتی که هستی بلای مامان میگه:
مامانو : مامان جون به دوتا مامان بزرگا میگی عزیزم
بابا دون : بابای من
دای دا : دایی جون
نانا : خاله ساناز
ددو( بالای د اول فتحه بزار) :امیرحسین (پسر خاله) به خاله سعیده هم میگی ددو!!!!!!!
منو (بر وزن عمو) : به عمو و بابای ددو و همه آقایون دورو برت میگی منو!!!!
اسامی رو هم تا حدودی خوب تلفظ میکنی از همه بهتر اسم پسر عمه ایلقار و میگی: ایقارایقار
هنوز عمه نمیگفتی اون موقعها
به زن عمو جون میگی نونو
فاطیما جون رو بی دو صدا میزنی
و .........................................
از اتفاقات خوب تابستون امسال هم رفتن به جشن تولد صبا جون (نوه خاله بابایی ) بود که تو یه جمع خیلی صمیمی و گرم تو روز عید فطر خونه مامان بزرگش برگزار شد و به همهگیمون خوش گذشت اما گلم یادم رفت بگم شما از اول تا دقیقا آخرین کف زدن جشن رو خواب بودی و اصلا تولد تولد یا به قول شما تلددو رو ندیدی ای جااااااان
عزیزدل مامان شما از موقعی که صبا رو دیدی و خیلی خیلی از صبا جون خوشت اومد و باهاش دوست شده بودی به همه دخترای نوجوون میگی دبا (بر وزن صبا )!!!!!!!!!!!!
تو این روزا پسر خاله بابایی هم عمل استنت گذلری رگهای قلب داشت که گر چه روزای سختی بود ولی خدا رو شکر به سلامتی تموم شد انشالله همیشه سلامت باشن
دختر خاله های بابایی با بچه هاشون و پسر خاله با خانواده چند روزی اینجا بودن ؛ گشتیم و خوش گذروندیم
هستی مامان تو خواب ناز (بعد از ظهر یک روز تابستانی)
دختر ناز مامان آخر تابستون وزنت 15/5 بود و قدت 86 (ماشاالله)