3
روزی که واکسن دو ماهگی رو گرفته بود .بغل مامان جون (مامان من) داریم میریم خونه مامان اینا تا چند روزی اونجا باشیم .از تب و درد بعد واکسن میترسیدم ولی سوای یکی دو ساعت بعدش که کمی بیقراری داشت بقیه روز حالش خداروشکر خوب بود و به خاطر قطره استامینوفن بیشتر روز خواب بود.
اینجا رفته بودیم خونه خاله سعیده برای شام &خاله جون هستی خانوم رو پاگشا کرده بود و اون پاکت پول هم کادوی خاله سعیده س دستش درد نکنه ایشالله به زودی زود برای نی نی خاله جون جبران میکنیم
این عکس خاله سانازه وقتی 4 ماهه بود خیلی شبیه هستی جونمه
اینجا دایی جون برای اولین بار هستی رو بغل گرفته تا اون موقع میترسید چون خیلی کوچمولو بود خانوم خانوما
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی