6
سلام دختر ناز مامان خوبی جیگرم؟
با چند روز تاخیر میخوام از روزای 6 ماهگیت بنویسم عزیز دلم
وقایع مهم این ماه بیشترش شیطونیای شما بوده مامانی؛ از اوایل این ماه تلاش میکردی که چهار دست و پا بری اما نشد و الان بیشتر تلاش میکنی راه بری ؛ شاید شما هم مثل بعضی از نی نی های دیگه اصلا چهار دست و پا نگیری و بخوای راه بیفتی. اما من دوست دارم چهار دست و پا هم بری دخملیه مامان
از صبح که با صدای جناب عالی بیدار میشیم تا خود شب سر و صدا میکنی و واسه خودت آواز میخونی البته گریه هم که جای خود دارد اصلا فراموش نمیکنی که هر از گاهی یه جیغ بنفش بزنی و دقایقی مارو میهمان صدای نازت کنی
هستی جونم خیلی خیلی خوشحالم که تو رو دارم و هر روز بیشتر از روز قبل عاشقت میشم عاشقانه و جانانه دوستت دارم مامانی
28 شهریور تولد دختر عموت بود و روز خیلی خیلی خوبی داشتیم حسابی به هممون خوش گذشت تو هم خیلی شاد بودی و حسابی تعجب کردی و البته از شروع تولد تا وسطای مراسم خواب بودی
فاطیما جون اولید سالگرد تولدت مبارک امیدوارم همیشه سلامت و خندان باشی
تو این ماه بازم چند روزی مهمون مامان جون اینا بودیم بعدش ما که برگشتیم خونمون مامان جون اینا چهار تایی رفتن مسافرت( تهران و شمال) و 1 هفته گشتن و با کلی سوغاتی برگشتن دستشون درد نکنه (عکس لباسایی که برات آوردن رو تو روزای آینده اضافه میکنم الان عکس ندارم ازشون)
روز 17 مهر رفتیم خونه شادی جون برای اولین دیدارمون بعد از عروسیشون اونجا خیلی دختر خوبی بودی و مامانی حسابی کیف کرد از آرامشت- توپولیه من
فرداش یعنی 18 مهر واکسنای پایان شش ماهگیت رو زدیمو رفتیم خونه مامان جون اینا و چون شما کمی سرماخورده بودی چند روزی پدر مامانی رو در آوردی بقیه ش بمونه برا پست بعدی .....
تو این ماه با پستونک که خیلی دوستش داشتی خداحافظی کردی وقتی یه صبح از خواب بیدار شدی دیگه به هیچ وجه پستونک نگرفتی و البته شیشه شیر هم که برای آبخوری ازش استفاده میکردی دیگه نمیگیری
وزن تا پایان شش ماهگی :10:300 کیلو گرم
قد : 68
ناناز مامان شما تو تولد بغل خاله بابایی خوابیدی و منم بردم گذاشتمت تو اتاق تا راحت استراحت کنی و همونطور که گفتم تا وسطای جشن خواب بودی قربونت برم من
اینم یه عکس از میز تولد فاطیما جون (دختر عموت)
روز قبل از واکسن آماده شدیم بریم خونه شادی جون
روز بعد از واکسن که استامینوفن خوردی و خوابیدی
عاشق این عکستم داری کارتون میبینی
اینم عکس لباسایی که مامان جون (مامان بابایی) روز کودک برات گرفته بودن دستشون درد نکنه برا شما و فاطیما جون عین هم بود
خدایا ازت ممنوم به خاطر این نعمتی که به ما دادی و خواهش میکنم همه نی نی هارو از گزند در امان بدار و هستی جون ما رو هم سلامت نگه دار
یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش